در روزی خجسته که خجستگی اش به جهت همین رویداد است، «افتتاح» واحد عالی مرتبه ای را در روزنامه اعلام می کنیم و «کارگروپ فرصت ویژه» را کلنگ می زنیم. این کارگروپ به دستور مستقیم تشکیل شده و البته از مسیرهای دربست و در اختیار نیز استقبال می کند.
«ویژه» بودن آن دلالت بر اموری تخصصی دارد که هر یک از اعضای شورای اصلی در آن استخوان ترکانی فرموده اند. این شورا هر چاشتگاه فراخ تشکیل جلسه می دهد و در صورت عدم حضور اعضا، من بنده با فراغ خاطر صورت جلسه را تنظیم خواهم کرد.
این ماجرا از آنجا نطفه پردازی شد که حسب امر قدما، بر آن شدیم تا دست به کاری زنیم کارستان. در لحظه، نظر به سرلوحه امور کردیم و دیدیم نخستین گام در هر گامی، تشکیل کارگروپ است تا ضمن بررسی پیشینه، آسیب شناسی و ترسیم نقشه راه بتوانیم به گشادگی در جمیع امور نایل آییم، آن هم در روزگاری که خودبافی و خودکاوی و خودکاری و خود سازی و خودرانی و خودیابی و خودنمایی و خودخوانی چنانکه خود افتد و خود دانی. از قضا بی فوت وقت، نخستین جلسه رسمی خود را در حاشیه مراسم کلنگ برپا کردیم که ابتدا به شایعه درخواست استعفای سه نفر از اعضای شورای اصلی اختصاص داشت.
لابد می پرسید نیامده، چه کشکی؟ اولا که آدم ممکن است آمدنه استعفا بدهد یا رفتنه، و دوم اینکه لابد در آیین کلنگ از آنها خواسته شده در بستن روبان، بالا بردن کلنگ و حتی مواردی مانند چیدن لیوان بیر بار مصرف در سینی جهت پذیرایی از حضار با شربت آناناس همکاری کنند، سپس آنها صراحتا ابا فرموده و در ادامه تهدید به استعفا کرده اند. عجالتا از آنجا که سه عضو مذکور در مراسم حضور نداشتند و فقط متن نامه استعفا به دبیرخانه وصول شده بود با درخواست آنها موافقت شد.
من بنده