ساموئل تروئت کتی (Samuel Truett Cathy) کارآفرین آمریکایی و موسس فستفودهای زنجیرهای چیکفیلای (Chick-fil-A) بود. کتی کارش را در یک زنجیره غذایی در سال 1946 در رستورانی بهنام دورف گریل ( Dwarf Grill) آغاز کرد، نام این رستوران بهدلیل کوچک بودن اندازه غذاهایش انتخاب شده بود. در همانجا بود که همراه با برادرش که در واقع شریک تجاریاش هم بود، ساندویچ مرغ درست کردند که بعدها به بهترین آیتم در منوی چیکفیلای تبدیل شد. رستوران اصلی از زمانی که بهنام دورف هاوس تغییر نام داد، هنوز هم مشغول فعالیت است.
ساموئل تروئت کتی در نوامبر 2013 هم از ریاست و هم مدیرعاملی چیکفیلای اعلام بازنشستگی کرد و پسرش دَن کتی را جانشین خود کرد تا کارش را ادامه دهد. کتی معتقد بود: «غذا برای زندگی حیاتی است، بنابراین آن را خوب درست کنید.» این کارآفرین موفق در سال 2014 در 93سالگی بر اثر مرگ طبیعی درگذشت.
انعطاف پذیری قدم مهم موفقیت
کتی در جایی گفته بود: «با نگاه کردن به گذشته میبینم که من 21 سال آماده شدم تا اولین رستوران چیکفیلای را افتتاح کنم.» این اتفاق به این دلیل رخ داده بود که کتی قدمهای اشتباه زیادی در این مسیر برداشت و تجربیات بسیاری هم در این میان کسب کرد، اما خیلی زود تشخیص داد که اگر میخواهد در این مسیر طولانی موفق شود، باید یک روش مدیریتی را انتخاب کند که به اندازه کافی انعطافپذیر باشد تا بتواند به خواستهها و چرخههای در حال تغییر پاسخ دهد.
کتی بعد از اینکه پتانسیل موفقیت را در کسبوکارش دید، بیشتر درباره راههای گسترش کسبوکارش فکر کرد. در ابتدا قصد نداشت که رستورانهای زنجیرهای راه بیندازد، در عوض میخواست یک برند تجاری و مجوز فروش داشته باشد، همچنین مجوزی برای تولید نانهای آماده برای غذا کسب کند. او نام چیکفیلای را انتخاب کرد، زیرا احساس میکرد حرف ای (A) نشان از کیفیت بالای محصولات دارد. این کارآفرین موفق طی سالهای فعالیتش به تجربه اندوختن ادامه داد.
در سال 1993 اولین چیکفیلای را افتتاح کرد و همچنین سرویس کترینگ را برای مدارس و ادارهها معرفی کرد. او حتی یک سرویس موبایل برای رویدادهای عمومی و کمپهای دانشگاهی راهاندازی کرد. برنامههای که کتی داشت ممکن است طی سالها تغییر کرده باشند، اما آنچه که ثابت باقی ماند روش مدیریتیاش بود که در مواجهه با تغییرات انعطافپذیر بود.
وفاداری کارکنان کلید موفقیت هر کسبوکاری
ساموئل تروئت کتی شهرتش را نه فقط با موفقیت کسبوکارش، بلکه با روش منحصربهفردی که انتخاب کرده بود، کسب کرد. بهجای اینکه از روشهای معمول در کسبوکارش استفاده کند، تصمیم گرفت که با اپراتورهای منحصربهفرد سرمایهگذاری مشترک داشته باشد تا به این ترتیب کیفیت، نظارت و انگیزه شراکت را تضمین کند. کتی در اینباره میگفت: «در اولین ملاقاتم با اپراتورهایی که پتانسیل داشتند، به آنها توضیح دادم که تعهدمان در کار مانند ازدواج است، با این تفاوت که به جدایی بهایی داده نخواهد شد.
خیلی درباره انتخاب اپراتورها دقت داشتیم، زیرا میدانستیم که به سادگی از دستشان خلاص نخواهیم شد.» اپراتورها یک حقوق تضمین شده که پایه آن 30هزار دلار بود، دریافت میکردند، همچنین 50درصد از سود فروش نیز سهم آنها بود. اما در قبال آن باید با برخی قوانین سختگیرانه نیز کنار میآمدند، مثلا هر اپراتوری فقط اجازه داشت یک رستوران را اداره کند تا بتواند هم به خوبی آنجا را اداره کند و هم کارکنان و مشتریهایش را به خوبی بشناسد؛ «در ابتدا ممکن است متضاد به نظر برسد.
بسیاری از شرکتها به افراد موفق اجازه گسترش محدودهشان را میدهند و آنها را به شرکت میآورند تا بر بخشهای دیگر نظارت کنند. من میخواهم بهترین کارکنانم به صورت تماموقت در رستورانی که ساختهاند باشند، تا به مشتریان و اعضایی که به آنها وفادار هستند، خدمات ارائه دهند. باوجود اینکه یک کسبوکار بزرگ را هدایت میکنید، لازم است آن را مانند یک شرکت کوچک هدایت کنید و از چیزهای کوچک سود ببرید. تغییراتی لازم است که صورت بگیرد تا کسبوکارتان بزرگتر شود، اما به خاطر داشته باشید این چیزهای کوچک است که باعث میشود یک شرکت کار کند.»
ارتباط با نویسنده: [email protected]