اگر بخواهیم با نگاهی صادقانه به اقتصاد ایران بنگریم، باید بپذیریم که مسئله اصلی ما در ناتوانی از رشد پایدار، نه کمبود منابع طبیعی است و نه فقدان نیروی انسانی خلاق؛ بلکه نوع نگاه مان به «سرمایه» و «کارآفرینی» است. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، کارآفرین همان کسی است که مورد احترام جامعه است؛ کسی که می آفریند، خطر می کند، می سازد و به حرکتِ جامعه معنا می دهد. اما در ایران، چهره محبوب و مورد حمایت ساختار اقتصادی، نه کارآفرینِ مولد بلکه سرمایه داری است که ثروت دارد، ولو بی آنکه چیزی بیافریند. در نظریه مشهور ویلیام بومول (Baumol, 1990)، کارآفرینی به سه دسته مولد، غیرمولد و ویرانگر، تقسیم می شود. تفاوت جوامع در این نیست که کارآفرین دارند یا نه، بلکه در این است که نظام نهادی و ارزش های اجتماعی شان کدام نوع از کارآفرینی را پاداش می دهد. جامعه ای که سود را در دلالی و رانت می بیند، طبیعی است که نوآورانش را سرخورده و دلالانش را ثروتمند ببیند.

کارآفرین، معمار آینده؛ سرمایه دار، مالک گذشته
در نظریه اقتصادی کلاسیک، سرمایه دار کسی است که «داراست» و کارآفرین کسی است که «می سازد». در جامعه ای که سرمایه بر خلاقیت مقدم شود، گذشته بر آینده حکم می راند. همان گونه که کرزنر (Kirzner, 1973) می گوید، کارآفرینی جوهره کشف و شهامت است؛ تلاشی برای دیدن فرصت هایی که دیگران نمی بینند، اما وقتی ساختار اقتصادی به گونه ای تنظیم شود که این شهامت بی پاداش بماند، جامعه وارد چرخه ای از تکرار، وابستگی و فرسودگی می شود. در کشورهای توسعه ای، سیاست های اقتصادی دقیقاً با همین درک شکل گرفته اند: باید کسی که می آفریند، بیش از کسی که صرفاً مالک است، مورد حمایت و احترام قرار گیرد. در کره جنوبی، حمایت دولت از بنگاه هایی که واقعاً تولید و صادرات می کردند، نه تنها صنعت را احیا کرد، بلکه روحیه «ساختن» را در نسل های جوان زنده نگه داشت (Acs et al., 2018).
اقتصاد توسعه ای: ستایش خلاقیت، نه مالکیت
در اقتصادهای توسعه یافته، سرمایه تا آنجا ارزش دارد که به خدمت تولید درآید. تمجید از کارآفرین به معنای ستایش «آفرینش» است؛ این همان روحی است که از آلمان تا ژاپن، توسعه را به حرکت درآورد. پژوهش ها نشان می دهد که میان شاخص کارآفرینی مولد و رشد اقتصادی، رابطه ای مستقیم و معنادار وجود دارد (Acs & Szerb, 2019). در این کشورها، ثروت نتیجه تولید است، نه شرط آن. اما در ایران، ما اغلب معادله را وارونه خوانده ایم. به جای آنکه ثروت از مسیر تولید به دست آید، تولید برای حفظ یا توجیه ثروت به کار گرفته می شود. نظام اداری و مالی کشور به شکلی طراحی شده که سرمایه دارِ غیرمولد با کمترین زحمت، بیشترین امتیاز را می گیرد، درحالی که کارآفرین مولد با بیشترین ریسک، در مواردی کمترین حمایت را دارد.
وضعیت ایران: فاصله میان دانستن و عمل کردن
بسیاری از پژوهش های اقتصادی ایران به این نکته اشاره کرده اند که ساختار موجود، سرمایه را از مسیر تولید منحرف می کند (Ghodrati et al., 2023). سود در فعالیت های غیرمولد و واسطه گری بیشتر است تا در نوآوری و تولید. Pourfakhraei (2018) نشان داده است که بهره وری کل عوامل در کشاورزی ایران طی دو دهه گذشته، نه تنها رشد نکرده، بلکه کاهش یافته است. این نشانه ای روشن از فرسودگی سازوکارهای تولید است؛ یعنی انرژی انسانی فراوانی داریم که در نظام انگیزشی ناکارآمد، هدر می رود. در چنین وضعی، نه استعداد کم داریم و نه ایده، بلکه مشکل در آن است که مسیر دستیابی به ثمره تلاش، از میان بوروکراسی سنگین، مجوزهای بی پایان، مالیات های تبعیض آمیز و رانت های پنهان، عبور می کند. این ساختار نه تنها کارآفرین را دلسرد می کند، بلکه او را وادار می سازد که یا مهاجرت کند یا به سمت فعالیت های کم ریسک و غیرمولد، روی آورد.
ریشه های فرهنگی: احترام به ثروت، نه به آفرینش
در جوامع توسعه یافته، احترام اجتماعی به کسی داده می شود که چیزی را به جامعه افزوده است. در ایران اما، ثروت (هرچند بی ریشه) اغلب معادل موفقیت تلقی می شود. این تغییر ارزش، شاید مهمترین مانع توسعه باشد. نظام اداری و رسانه ای کشور نیز ناخودآگاه این تصویر را بازتولید می کند: ثروتمند را در رأس می نشاند و تولیدکننده خلاق را در حاشیه. در نتیجه، سرمایه داری غیرمولد به «الگو» بدل می شود و کارآفرینی به «خطر».
به نظر نگارنده این سطور، مسئله اقتصاد ایران را نمی توان فقط با سیاست های مالی یا صنعتی توضیح داد؛ ریشه آن در نظام ارزش ها و نهادهاست. ما در طول دهه ها، سرمایه دار را محترم داشته ایم و کارآفرین را فراموش کرده ایم. نتیجه این است که امروز، بخش قابل توجهی از ثروت ملی در گردش غیرمولد و یا رانت جویانه گرفتار شده است. راه اصلاح این وضعیت، تنها در تغییر قوانین نیست؛ در تغییر نگاه است. باید دوباره باور کنیم که «ثروت، محصولِ کارِ خلاق است». دولت و نظام اداری باید تمایز میان سرمایه مولد و غیرمولد را به رسمیت بشناسند. سیاست مالیاتی و بانکی باید از تولیدکننده واقعی پشتیبانی کند، نه از صاحب امتیاز. رسانه ها و دانشگاه ها باید ارزش اجتماعیِ آفرینش را بازتعریف کنند و به جای تکرار داستان ثروتمندان، داستان سازندگان را روایت کنند. توسعه زمانی آغاز می شود که جامعه تصمیم بگیرد از سرمایه داری غیرمولد، عبور کند و کارآفرینی مولد را محور عزت و پیشرفت خود قرار دهد. ایران، سرزمین استعداد و ایده است؛ تنها کافی است نظام پاداش و احترامش را اصلاح کند تا چرخ هایش دوباره بچرخد.
منابع:
1- Acs, Z. J., Audretsch, D. B. & Lehmann, E. (2018). Entrepreneurship and Innovation. Springer.
2- Acs, Z. J. & Szerb, L. (2019). Global Entrepreneurship Index 2019. GEDI Institute.
3- Baumol, W. J. (1990). “Entrepreneurship: Productive, Unproductive, and Destructive.” Journal of Political Economy, 98(5), 893–921.
4- Ghodrati, M. et al. (2023). Unproductive Activities and Their Affecting Factors in Iran. CAB International.
5- Kirzner, I. M. (1973). Competition and Entrepreneurship. University of Chicago Press.
6- Pourfakhraei, M. (2018). Total Factor Productivity in Iranian Agriculture (1991–2010). arXiv preprint.
7- مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی. (۱۴۰۲). تحلیل موانع رشد کارآفرینی در ایران. تهران: دفتر مطالعات اقتصادی.
https://alcaldiasancristobal.gob.ve/
https://pkmmuka.cianjurkab.go.id/
https://collegiogeometri.mb.it/