تصور کنید شما برای اولین بار به شهر رم سفر کرده و هوس یک پاستای اصیل ایتالیایی کرده اید. شما گوشی خود را برمی دارید و از چت جی پی تی می پرسید: «بهترین رستوران برای خوردن پاستا کجاست؟». هوش مصنوعی با اطمینان لیستی از رستوران های مشهور جهان را به شما ارائه می دهد؛ رستوران هایی در نیویورک، توکیو و لندن که جوایز بین المللی برده اند. این پاسخ با وجود آنکه از نظر فنی دقیق است، برای شما در آن لحظه کاملا بی فایده است. شما یک پاسخ جهانی نمی خواهید؛ شما به دنبال یک جواهر پنهان در همان کوچه ای هستید که در آن قدم می زنید. این سناریوی ساده، بزرگ ترین نقطه کور نسل نخست هوش مصنوعی را آشکار می کند: فقدان درک از جغرافیا.
نبرد در دنیای دیجیتال برای سال ها بر سر به دست آوردن رتبه در یک فضای بی مکان و جهانی بود، اما امروز قوانین بازی در حال یک تغییر بنیادین است. ما در آستانه عصری جدید قرار داریم که در آن ارتباط یک کسب و کار با مکان فیزیکی اش به قدرتمندترین سلاح بازاریابی تبدیل خواهد شد. این پارادایم جدید یک نام پیچیده اما حیاتی دارد: بهینه سازی برای موتورهای مولد یا به اختصار جئو. این مفهوم فقط یک به روزرسانی بر سئوی کلاسیک نیست؛ این یک بازنگری کامل در مورد معنای پیدا شدن در دنیای دیجیتال است. این مقاله داستان سه دوره بزرگ بازاریابی دیجیتال است تا نشان دهد چرا آدرس شما، در آینده ای نزدیک، ارزشمندتر از هر کلمه کلیدی خواهد بود.
عصر دایرکتوری: نبرد برای بودن
در روزهای اولیه اینترنت چالش اصلی کسب و کارها ساده بود: دیده شدن خشک و خالی. اینترنت شبیه به یک شهر جدید و خالی از سکنه بود و هدف صرفا بالا بردن یک تابلو بود که بگوید «من اینجا هستم». استراتژی ها ساده بودند: ثبت کردن نام شرکت در دایرکتوری های آنلاین مانند یاهو. در این دوره، مکان فیزیکی تقریبا بی اهمیت بود، مگر آنکه شما یک کسب وکار محلی مانند یک لوله کش بودید که در نسخه های اولیه کتاب زرد آنلاین پیدا می شد. نبرد، بر سر «وجود داشتن» در یک لیست دیجیتال بود.
مطلب مرتبط: سئو دیگر کافی نیست: آشنایی با بهینه سازی برای موتورهای مولد (GEO)
گوگل: نبرد برای بهترین بودن
با ظهور گوگل همه چیز تغییر کرد. دیگر فقط بودن در لیست کافی نبود؛ شما باید در صدر لیست می بودید. اینگونه بود که بهینه سازی برای موتورهای جست وجو یا سئو متولد شد. این یک علم پیچیده بود که در آن، کسب و کارها بر سر کلمات کلیدی، کیفیت محتوا و اعتبار لینک ها با یکدیگر می جنگیدند. هدف متقاعد کردن الگوریتم گوگل بود که شما بهترین پاسخ برای یک سوال مشخص در کل جهان هستید. این مدل، کسب وکارهای بی شماری را به شهرت جهانی رساند. برندهایی مانند آمازون با تسلط بر این بازی توانستند از یک کتاب فروشی آنلاین به یک غول خرده فروشی جهانی تبدیل شوند.
با فراگیر شدن گوشی های هوشمند، یک لایه جدید به این نبرد اضافه شد: لایه مکان. جست وجوهایی مانند «رستوران نزدیک من» رواج پیدا کردند و گوگل با ابزارهایی مانند گوگل مپس، به این نیاز پاسخ داد. این، تولد سئوی محلی بود. اما حتی در این مدل پیشرفته، مکان اغلب یک فیلتر ساده بود، نه بخشی جدایی ناپذیر از هویت محتوا.
عصر هوش مصنوعی مولد: اوج خلاقیت
سپس هوش مصنوعی مولد از راه رسید. دستیارهای گفت وگومحور مانند چت جی پی تی و جمینای قول یک اینترنت جدید و محاوره ای را دادند. به جای جست وجوی کلمات کلیدی شما می توانستید با آنها صحبت کنید. این پیشرفت شگفت انگیز بود، اما همانطور که در مثال شهر رم دیدیم، یک گام بزرگ به عقب نیز بود: این سیستم های قدرتمند، عمدتا کور به جغرافیا بودند. آنها در یک جهان انتزاعی از داده ها زندگی می کنند و درک عمیقی از اینکه «اینجا» کجاست و «آنجا» چه تفاوتی با اینجا دارد، ندارند.
اینجاست که فرصت و همزمان بحران جدید کسب و کارهای محلی آغاز می شود. اگر یک کافی شاپ در محله ای خاص از پاریس هستید، چگونه می خواهید به هوش مصنوعی بفهمانید که وقتی یک توریست خسته که در چند قدمی شما ایستاده است، می پرسد «بهترین کروسان در این اطراف کجاست؟»، باید شما را پیشنهاد دهد، نه یک شیرینی فروشی معروف در آن سوی شهر؟
بهینه سازی موتورهای مولد: آموزش دادن نقشه به هوش مصنوعی
پاسخ چالش بالا در رشته نوظهور جئو نهفته است. این دیگر فقط بهینه سازی برای کلمات کلیدی نیست؛ این «بهینه سازی برای زمینه جغرافیایی» است. هدف، آموزش دادن به هوش مصنوعی است تا کسب و کار شما را نه به عنوان یک موجودیت منفرد، بلکه به عنوان بخشی زنده و پویا از یک محله، شهر و منطقه درک کند. این کار چگونه انجام می شود؟
مطلب مرتبط: بهینه سازی سئو برای جست و جوی صوتی کاربران
این فرآیند فراتر از ثبت آدرس در پروفایل کسب و کار گوگل است. این یعنی خلق محتوایی که کسب و کار شما را در تار و پود محله تان می تند. برای آن کافی شاپ پاریسی این یعنی نوشتن مقاله ای درباره «پنج کاری که باید در فاصله 10 دقیقه ای پیاده روی از موزه لوور انجام داد» و قرار دادن خود به عنوان نقطه شروع یا پایان آن ماجراجویی. این یعنی اشاره کردن به اینکه شما قهوه خود را از یک کارگاه برشته کاری محلی تهیه می کنید یا اینکه فضای آرام شما، پاتوق دانشجویان دانشگاه سوربن در همان نزدیکی است.
این سیگنال های جغرافیایی مانند خرده نان هایی هستند که به هوش مصنوعی کمک می کنند تا یک نقشه ذهنی دقیق و غنی از دنیای واقعی بسازد. وقتی هوش مصنوعی یاد بگیرد که شما فقط «یک کافی شاپ» نیستید، بلکه «آن کافی شاپی هستید که مردم پس از بازدید از کلیسای نوتردام برای استراحت به آنجا می روند»، آنگاه پاسخ هایش به طرز چشمگیری هوشمندتر و مفیدتر خواهند شد. او شما را نه براساس یک کلمه کلیدی، بلکه براساس ارتباط تان با دنیای اطراف پیشنهاد خواهد داد.
یادتان باشد، ما در حال بازگشت به اصلی هستیم که برای قرن ها اساس تجارت بوده است: مکان، مکان و بازهم مکان. اینترنت برای مدتی ما را متقاعد کرد که جغرافیا مرده است، اما هوش مصنوعی با تمام قدرتش به ما نشان می دهد که چقدر به آن نیازمندیم. کسب وکارهایی که در آینده پیروز خواهند شد، آنهایی نیستند که بلندترین صدا را در فضای بی مکان اینترنت دارند، بلکه آنهایی هستند که به هوش مصنوعی کمک می کنند تا بفهمد بودن در یک کوچه خاص در یک شهر خاص چه معنای منحصر به فردی دارد. نبرد بعدی بازاریابی، یک نبرد جهانی نخواهد بود؛ این یک نبرد فرا محلی و کوچه به کوچه، برای تسخیر نقشه ذهنی هوش مصنوعی است.
منابع: