تا همین چند سال قبل شبکه های اجتماعی برای کسب و کارها یک بلندگوی دیجیتال ساده بود. یک خیابان یک طرفه که در آن برندها پیام های تبلیغاتی خود را با صدای بلند فریاد می زدند و امیدوار بودند که کسی آن طرف خیابان صدای شان را بشنود. موفقیت با معیارهای ساده و قابل شمارشی سنجیده می شد: تعداد لایک، تعداد فالوور و تعداد بازدید. هرچه این اعداد بزرگ تر بود، مدیر بازاریابی خوشحال تر می شد. آن دوران با تمام سادگی اش برای همیشه به پایان رسیده است.
امروزه شبکه های اجتماعی دیگر یک بلندگو نیستند؛ آنها یک اتاق نشیمن شلوغ، پر از گفت وگو و تعامل هستند. یک اکوسیستم زنده، پیچیده و دائما در حال تغییر. در این فضای جدید فریاد زدن نه تنها بی اثر است، بلکه آزاردهنده نیز هست. مردم دیگر به دنبال محتوای بی روح و شرکتی نیستند. آنها به دنبال ارتباط، سرگرمی، آموزش و حس تعلق هستند. آنها از برندها انتظار دارند که مانند یک انسان در این اتاق نشیمن رفتار کنند: گوش دهند، صحبت کنند، شوخی کنند و ارزش اضافه کنند.
این تحول اساسی بسیاری از کسب و کارها را سردرگم کرده است. آنها هنوز با قواعد قدیمی در یک بازی کاملا جدید شرکت می کنند و نمی دانند چرا تلاش های شان به نتیجه نمی رسد. باور کنید یا نه، موفقیت دیگر به حجم مخاطبان شما بستگی ندارد، بلکه به عمق رابطه شما با آنها وابسته است. ما در ادامه به پنج قانون جدید برای زنده ماندن و پیروز شدن در این جنگل مدرن می پردازیم.
ایجاد جامعه ای پیرامون برند

قانون اول و آخر بازاریابی مدرن همین است. هدف شما دیگر جمع کردن یک جمعیت بزرگ از غریبه ها نیست، بلکه ساختن یک قبیله کوچک اما پرشور از طرفداران است. به جای تلاش برای داشتن یک میلیون فالوور بی تفاوت روی ساختن یک جامعه هزار نفره از افرادی تمرکز کنید که واقعا به شما، داستان و محصول تان اهمیت می دهند.
در این مدل شما یک سخنران روی صحنه نیستید؛ شما میزبان یک آتش کمپ هستید. شما فضا را فراهم، گفت وگو را شروع و سپس به اعضای قبیله اجازه می دهید تا با یکدیگر صحبت کنند و تجربیات شان را به اشتراک بگذارند. این یعنی پرسیدن سوال، پاسخ دادن به تمام کامنت ها (حتی کامنت های منفی) و تشویق محتوای تولیدشده توسط کاربران.
شرکت لگو یک استاد تمام عیار در این زمینه است. آنها پلتفرم ایده های لگو (LEGO Ideas) را ساختند، جایی که طرفداران می توانند طرح های خودشان را ارائه دهند و در صورت گرفتن رأی کافی، لگو آن طرح را به یک محصول واقعی تبدیل می کند. آنها به مشتریان خود فقط آجر نمی فروشند؛ آنها را به یک شریک خلاق در فرآیند تولید تبدیل می کنند. این سطح از تعامل، وفاداری ای ایجاد می کند که هیچ کمپین تبلیغاتی ای قادر به ساختن آن نیست.
مطلب مرتبط: شبکه های اجتماعی: سرمایه گذاری یا سراب؟
اصالت محتوا به جای کمال

دوران عکس های استودیویی بی نقص، ویدئوهای پرهزینه و کپشن های رسمی شرکتی به سر آمده است. مخاطب امروزی به خصوص نسل جوان یک رادار بسیار قوی برای تشخیص محتوای غیرصادقانه و بیش از حد پولیش شده دارد. آنها از کمال خسته شده اند و تشنه واقعیت هستند.
این یعنی به اشتراک گذاشتن تصاویر پشت صحنه، نشان دادن اشتباهات و حتی صحبت کردن در مورد چالش های کسب وکارتان، نه تنها یک نقطه ضعف نیست، بلکه یک نقطه قوت بزرگ است. این کار به برند شما یک چهره انسانی و قابل اعتماد می بخشد. مردم به لوگوها اعتماد نمی کنند؛ آنها به انسان ها اعتماد می کنند. وقتی شما به عنوان بنیانگذار یک کسب وکار، خودتان جلوی دوربین می آیید و داستان شکست ها و پیروزی های تان را تعریف می کنید، یک پیوند عمیق عاطفی می سازید.
برندهایی مانند داو که محصولات آرایشی تولید می کند، با نمایش محصولات شان روی پوست های واقعی با تمام نواقص طبیعی و با استفاده از محتوای تولید شده توسط خود کاربران، به جای مدل های حرفه ای، این موج جدید را هدایت می کنند. آنها به مشتریان شان نمی گویند چگونه کامل باشند!
داستان های کوچک، پیروزی های بزرگ

توجه کمیاب ترین کالا در قرن بیست و یکم است. دیگر کسی حوصله خواندن متن های طولانی یا دیدن ویدئوهای 10 دقیقه ای از یک برند را ندارد. ظهور و سلطه پلتفرم هایی مانند تیک تاک و ریلز اینستاگرام این حقیقت را به ما ثابت کرده است: آینده متعلق به داستان های کوچک و سریع است.
این به معنای سطحی شدن محتوا نیست. این یک هنر جدید است: هنر روایت کردن یک داستان کامل انتقال یک احساس یا آموزش یک نکته مفید در کمتر از 30 ثانیه. این ویدئوها نه تنها سرگرم کننده هستند، بلکه به طرز شگفت آوری در ایجاد آگاهی از برند و نمایش شخصیت آن، موثرند.
اپلیکیشن آموزش زبان دولینگو با ساختن ویدئوهای طنز و بی ربط با جغد سبز رنگ معروف خود، به یکی از محبوب ترین برندها در تیک تاک تبدیل شده است. آنها به ندرت در مورد گرامر و لغت صحبت می کنند، اما با این کار، برند خود را در ذهن میلیون ها کاربر جوان، به عنوان یک موجود دوست داشتنی و بامزه حک کرده اند.
ظهور تجارت اجتماعی

سفر مشتری سنتی مسیری پر از دست انداز بود. کاربر یک تبلیغ را در اینستاگرام می دید، روی لینک کلیک می کرد، به یک وب سایت منتقل می شد، محصول را پیدا می کرد و شاید، اگر خوش شانس بودید، خرید می کرد. هر کدام از این مراحل یک فرصت برای از دست دادن مشتری بود. تجارت اجتماعی (Social Commerce) آمده است تا این مسیر را به یک بزرگراه صاف و بدون توقف تبدیل کند.
این یعنی کاربران می توانند محصولی را که در یک پست یا ویدئو می بینند، مستقیما و بدون خروج از اپلیکیشن، خریداری کنند. این مرز میان کشف و خرید را از بین می برد. کسب وکارهایی که فروشگاه خود را بر روی پلتفرم هایی مانند اینستاگرام، فیس بوک یا پینترست راه اندازی می کنند، اصطکاک را در مسیر خرید به حداقل می رسانند و نرخ تبدیل خود را به طرز چشمگیری افزایش می دهند. اگر فروش محصول بخش مهمی از کسب و کار شماست، دیگر نمی توانید تجارت اجتماعی را نادیده بگیرید.
۵. همکاری انسان و ماشین: هوش مصنوعی به عنوان دستیار خلاق

و در نهایت، هوش مصنوعی اینجاست تا تمام این فرآیند را هوشمندتر و کارآمدتر کند. هوش مصنوعی قرار نیست جایگزین بازاریاب شبکه های اجتماعی شود، بلکه قرار است او را به یک ابرقهرمان تبدیل کند.
مطلب مرتبط: آینده شبکه های اجتماعی: مروری بر تغییرات گریزناپذیر
• تحلیل داده ها: هوش مصنوعی می تواند به شما بگوید بهترین زمان برای انتشار پست چیست، کدام هشتگ ها بیشترین بازدهی را دارند و چه نوع محتوایی بیشترین تعامل را از سوی مخاطبان شما دریافت می کند.
• خلق ایده ها: اگر برای پست بعدی خود ایده ای ندارید، می توانید از هوش مصنوعی بخواهید که چندین ایده خلاقانه براساس موضوع و مخاطب شما پیشنهاد دهد.
• پاسخگویی به مشتریان: چت بات های هوشمند می توانند به سوالات متداول مشتریان به صورت ۲۴ ساعته پاسخ دهند و زمان تیم شما را برای تمرکز بر روی مسائل پیچیده تر، آزاد کنند.
این همکاری میان انسان و ماشین به کسب و کارها، حتی کسب وکارهای کوچک، اجازه می دهد تا با دقتی استراتژیک عمل کنند که در گذشته فقط در اختیار شرکت های بزرگ با تیم های تحلیلگر غول پیکر بود.
منابع:
https://alcaldiasancristobal.gob.ve/
https://pkmmuka.cianjurkab.go.id/
https://collegiogeometri.mb.it/