تجزیه و تحلیل هنر از بعد اقتصادی، شاید تا حدودی عجیب و بیربط به نظر آید. زیرا اغلب افراد، هنر را فارغ از سود و زیان اقتصادی و بهعنوان یک بخش ارزشمند از خلاقیت بشری ارزیابی میکنند. اما بخش اقتصادی هنر، در طول تاریخ بارها بر جریانهای هنری تاثیرگذار بوده و هنرمندان، گالریدارها، خریداران آثار هنری و حتی علاقهمندان به هنر را تحت سلطه قرار داده است.
اما گالری و گالریدار بودن، بخشی از جریان خریدوفروش آثار هنری است که بیش از سایر بخشها، در ارتباط مستقیم با اقتصاد است. بر این اساس در ادامه مطلب به بررسی ابعاد اقتصادی گالریداری میپردازیم:
قیمتهایی که ناگهان نجومی میشوند
برخی هنرمندان، گالریهای خصوصی خود را دارند، اما بسیاری از هنرمندان گمنام یا کمترشناختهشده، آثار خود را به گالریداران میفروشند یا در سود فروش آثار خود با گالریداران سهیم میشوند. در این میان گاهی اتفاقات عجیبی رخ میدهد؛ آثاری با قیمتهایی نازل از هنرمندان کمترشناختهشده خریده میشوند و بعدها، توسط گالریداران با قیمتهای عجیب و غریب به فروش گذاشته شده و اتفاقا فروش میروند.
نمونه مشهور چنین اتفاقی در بین سالهای 1791 تا 1798 میلادی در آکادمی هنرهای زیبای پاریس رخ داد. در این سالها از کارآموزان مستعد هنر خواسته شد تا با الهام از آثار هنرمند مشهور «رافائل» به خلق آثار جدید دست بزنند. این آثار که ابتدا با هدف تمرین و کارآموزی خلق و با قیمتهای نازلی از کارآموزان خریداری شد، بعدها در گالریهای سلطنتی فرانسه با قیمتهای خیرهکنندهای به فروش رسید.
تعیین ارزش اثر هنری
دشوارترین بخش کار یک گالریدار، تعیین ارزش برای یک اثر هنری است، این دشواری به این دلیل است که گالریدار، هم باید منافع خود را در نظر بگیرد و هم سطح مالی خریداران را. از سوی دیگر، گاهی قیمتگذاری یک اثر هنری به دلیل قدمت، کمیابی و دلایل مشابه، به قدری دشوار میشود که استفاده از روشهای کمکی اجباری به نظر میرسد. استفاده از روشهای پرشوری مثل روش حراجی که در آن یک اثر هنری به مزایده گذاشته شده و به بالاترین قیمت به فروش میرسد، یکی از مرسومترین روشها برای حل مشکل تعیین قیمت آثار هنری است. البته اگر گالریدار در استفاده از روش حراجی مهارت نداشته باشد، متحمل شکست سنگینی خواهد شد. دعوت از مشتریان ثروتمند و کارشناسان زبده یکی از ابتداییترین اصول برگزاری حراجیهای موفق است.
گالریداری پر سود است؟
فروش آثار هنری و تعیین ارزش آنها به همین اصول ساده خلاصه نمیشود. در برخی موارد برای فروش یک اثر هنری ارزشمند بازار سیاه پررونقی شکل میگیرد که حتی از کنترل فروشنده اولیه خارج میشود. خرید یک اثر هنری از گالری، گاهی ابتدای مسیر فروش است! تبانی گالریدار با یک خریدار خاص، فروش همان اثر به قیمتهای بسیار بالاتر در بازارهای خصوصیتر و سود بالای حاصل از این توافقات پنهان، گوشههایی از چنین بازارهای سیاهی است.
برای درک بهتر چنین اتفاقاتی به یک مثال رجوع میکنیم: نیویورک همواره بهعنوان یک شهر پرگالری شناخته شده است. طبیعی است در شهری که رونق هنری بالایی دارد، مبادلات هنری زیادی نیز صورت میگیرد. با توجه به اینکه بازار سیاه فروش آثار هنری در این شهر بسیار بالا بود، از سال 1998 قانونی در این شهر به اجرا درآمد که تمامی گالریداران موظف به رعایت آن بودند، قانون «صفحه نمایش قیمت»؛ این قانون در مورد املاک و مستغلات نیویورک نیز اجرا میشود و مطابق آن گالریدار موظف است قیمت نهایی اثر هنری را روی یک صفحه نوشته و در کنار اثر هنری بگذارد، تا نتواند براساس ثروت خریدار قیمت را افزایش دهد. این روش گرچه در محیط گالری قابل کنترل و اجرا است، اما به محض فروش یک اثر هنری، احتمال فروش مجدد همین اثر در یک نقطه دیگر از دنیا با مبالغی بالاتر وجود دارد.
گاهی ضرر در کمین است
گالریداران باید بسیاری از هزینههای مختلف را در نظر بگیرند که شامل توافق با خلقکننده اثر هنری (در برخی موارد تامین هزینه خلق اثر با گالریدار است)، تامین فضای مناسب برای به نمایش در آمدن اثر هنری، برگزاری گالری، انجام مرحله فروش و پرداخت قبوض و مالیات میشود. گالریداران، مانند بسیاری از شاغلان دیگر قبضهای متعددی برای پرداخت دارند. اما در برخی کشورها، مالیات گالریداران سرسامآور است.
در این میان بحثهای متعددی هم وجود دارد که آیا حذف واسطه و فروش آثار هنری به شکل خصوصی در منزل یا آتلیه هنرمندان بهصرفهتر است یا فروش از طریق گالریهای هنری. شاید پاسخ این سوال با ریسکپذیری هنرمندان رابطه مستقیم داشته باشد. درگیر شدن در دلالبازیهای هنری، بازار سیاه، پرداخت هزینهها و... از آن دست کارهاست که روحیه اقتصادی میطلبد.