فرهنگ کسب و کار مدرن، به خصوص در غرب، شیفته داستان های انفجاری است. ما قهرمانانی را می ستاییم که با یک ایده انقلابی بازار را به کل دگرگون می کنند. تمام زبان ما پر شده از کلماتی مانند تحول عظیم، نوآوری برهم زننده و جهش های کوانتومی. ما به دنبال یک اقدام بزرگ و سرنوشت ساز هستیم که ما را یک شبه به قله موفقیت پرتاب کند، ام...
به آخرین باری فکر کنید که یک برند شما را به وجد آورد. نه با یک تبلیغ پرزرق و برق یا یک تخفیف وسوسه انگیز، بلکه با یک حرکت کوچک و انسانی. شاید یک کافه محلی که باریستای آن اسم شما و سفارش همیشگی تان را می داند. شاید یک فروشگاه آنلاین که پس از یک خرید ناموفق فرآیند مرجوعی کالا را به تجربه ای دلپذیر تبدیل کرد. شاید هم یک ش...
در دنیای کسب و کار ما اغلب کلمات مدیر و رهبر را به جای یکدیگر به کار می بریم، غافل از اینکه شکافی عمیق و معنادار میان این دو مفهوم وجود دارد. مدیر یک نقش است؛ مجموعه ای از وظایف برای حفظ نظم، مدیریت منابع و اطمینان از اینکه قطار سازمان روی ریل تعیین شده حرکت می کند. مدیریت یک علم است که می توان آن را آموخت، اما رهبری ی...
یک سکوت سنگین و ناآشنا در دفتر کار حاکم است. چند میز خالی شده، قهقهه های همیشگی جای خود را به پچ پچ های آرام داده و نگاه های نگران در راهروها رد و بدل می شود. شرکت به تازگی یک فرآیند تعدیل نیروی دردناک را پشت سر گذاشته است؛ یک زلزله سازمانی که هرچند برای بقای کسب و کار ضروری تشخیص داده شده، اما پس لرزه های عمیق و ویران...
واحد منابع انسانی (HR) برای دهه ها در ذهن بسیاری از مدیران و کارمندان مترادف با یک واحد اداری، کاغذبازی های بی پایان و سیاست های دست و پاگیر بود. این بخش جایی بود که قراردادها امضا می شد، مرخصی ها ثبت می شد و در نهایت فرآیند خروج از شرکت در آن انجام می گرفت. در بهترین حالت یک ضرورت عملیاتی و در بدترین حالت یک مرکز هزین...
در مسیر هر کسب و کار و هر پروژه بلندپروازانه ای لحظاتی از سختی اجتناب ناپذیر است. سختی همان مقاومت طبیعی است که در برابر پیشرفت احساس می کنیم. این می تواند یک ضرب الاجل فشرده، چالش فنی پیچیده، بازار رقابتی بی رحم یا دوره رکود اقتصادی باشد. سختی مانند وزنه ای است که یک ورزشکار برای ساختن عضله باید بلند کند؛ دردناک اما ض...
آخرین باری که یک محصول را فقط به خاطر فهرست بلند بالای ویژگی های فنی آن خریدید، کی بود؟ آخرین باری که یک تبلیغ صرفا به خاطر اینکه ادعا می کرد بهترین است شما را متقاعد کرد، چه زمانی بود؟ اگر کمی با خودتان صادق باشید، به احتمال زیاد پاسخی برای این سوالات ندارید. واقعیت این است که در اقیانوس بی کران اطلاعات و تبلیغات که ه...
هر برندی هر چقدر هم که بزرگ، محبوب و قدرتمند باشد، یک کابوس مشترک دارد؛ یک ترس پنهان که در اتاق هیأت مدیره و ذهن تیم بازاریابی همیشه حضور دارد. آن کابوس لحظه بحران است؛ یک رویداد ناگهانی، یک خبر ویرانگر یا یک اشتباه فاجعه بار که مانند یک توفان سهمگین در عرض چند ساعت می تواند حاصل سال ها و دهه ها تلاش برای ساختن اعتماد...
در دنیای شلوغ کسب و کار امروز هر شرکتی با حجمی سرسام آور از اطلاعات دست و پنجه نرم می کند. اطلاعات مشتریان در ایمیل های تیم فروش پراکنده است، سوابق خرید در فایل های اکسل خاک می خورد و درخواست های پشتیبانی در نرم افزارهای مختلفی بایگانی شده اند. این جزایر اطلاعاتی جدا از هم یک کابوس مدیریتی است که منجر به از دست رفتن فر...
تصویری که جامعه مدرن از یک فرد موفق به ما نشان می دهد، اغلب تصویری از یک قهرمان خستگی ناپذیر است؛ کسی که قبل از طلوع آفتاب بیدار می شود، ایمیل هایش را در رختخواب چک می کند، تمام روز را در جلسات و کارهای بی پایان غرق می شود و شب ها تا دیروقت با چراغ روشن اتاقش، مشغول کار است. ما یاد گرفته ایم که مشغول بودن را با مهم بود...
تقویم کاری تان را باز کنید. به احتمال زیاد با منظره ای شبیه به یک بازی پیچیده روبهرو می شوید: بلوک های رنگارنگ جلسات که به صورت فشرده و بی رحمانه در کنار هم چیده شده اند و هیچ فضای خالی برای نفس کشیدن، فکر کردن یا کار کردن باقی نگذاشته اند. ما در یک اپیدمی جهانی «جلسه زدگی» زندگی می کنیم؛ بیماری ای که...
احتمالا شما هم چنین مدیری را دیده اید: فردی باهوش، با رزومه ای درخشان و دانشی فنی که هیچ کس در آن شک ندارد. او در تحلیل اعداد و تدوین استراتژی ها بی نظیر است، اما دفتر کارش فضایی سرد و پرتنش دارد. اعضای تیم از او می ترسند، مکالمات به حداقل می رسد، خلاقیت خشکیده و بهترین استعدادها یکی پس از دیگری شرکت را ترک می کنند. در...
بیایید با یک حقیقت تلخ اما واقعی روبه رو شویم: بازاریابی برای همه در واقع بازاریابی برای هیچ کس است. تصور کنید در یک استادیوم ورزشی پر از جمعیت ایستاده اید و تلاش می کنید محصول خود را با فریاد زدن تبلیغ کنید. در میان همهمه و غوغای جمعیت پیام شما گم می شود.
شاید چند نفر به صورت تصادفی صدای شما را بشنوند، اما این...
بیایید یک صحنه کاملا آشنا را در دنیای کسب و کار تصور کنیم؛ مدیر یک مجموعه با بهترین نیت برای افزایش بهره وری تیم خود یک سیستم پاداش و جریمه طراحی می کند. پروژه هایی که زودتر از موعد تمام شوند، پاداش نقدی می گیرند و تاخیر در انجام کارها با کسر از حقوق همراه است.
این سیستم، که با نام «هویج و چماق» شناخ...
بیایید مقاله را با یک صحنه آشنا شروع کنیم: یک روز کاری شلوغ و لیست بلندبالایی از وظایف پیش روی شماست. نوتیفیکیشن های ایمیل و پیام رسان ها بی وقفه روی صفحه نمایش ظاهر می شوند. شما از جلسه ای به جلسه دیگر می دوید و در تلاشید تا به همه چیز رسیدگی کنید. در پایان روز خسته و فرسوده هستید، اما وقتی به لیست وظایف تان نگاه می ک...
صندوق ورودی ایمیل تان را در نظر بگیرید. یک فضای شلوغ، پرسر و صدا و بی رحم. یک مهمانی بی پایان که در آن صدها نفر همزمان در حال فریاد زدن هستند تا توجه شما را جلب کنند. در این همهمه بی پایان، از اعلان های کاری و پیام های دوستان گرفته تا پیشنهادات ویژه و خبرنامه هایی که یادتان نمی آید کی عضوشان شده اید، هر ایمیل جدیدی که...
هوش مصنوعی در طول چند سال اخیر چشم همه را به خودش خیره کرده است. تقریبا هر روز ربابه دستاوردها و امکانات تازه ابزارهای مختلف این حوزه نکات تازه ای به گوش مان می خورد. با این حساب مشاهده خبری مبنی بر مشارکت چت جی پی تی در قتل حسابی آدم را شوکه خواهد کرد. مگر قرار نبود این ابزارها فقط برای کمک به ما توسعه داده شوند؟
ماج...
بازاریابی دیجیتال شبیه یک اقیانوس بزرگ و پر از فرصت به نظر می رسد. هر روز داستان کسب و کارهای کوچکی را می شنویم که با استفاده از شبکه های اجتماعی یا یک وب سایت هوشمند به غول های صنعت خود تبدیل شده اند. این داستان های موفقیت آنقدر جذاب و وسوسه انگیز هستند که بسیاری از کارآفرینان و مدیران تصور می کنند تنها با حضور در این...
اغلب ما قبل از اینکه یک کلمه بر زبان بیاوریم، خودمان را معرفی می کنیم. طرز لباس پوشیدن، حالات چهره و زبان بدن شما یک داستان کامل را در چند ثانیه اول یک ملاقات برای طرف مقابل روایت می کند. این ارتباط بی کلام اغلب بسیار قدرتمند و صادقانه تر از کلماتی است که بعدا به زبان می آورید. ما انسان ها استاد خواندن این نشانه های بص...
در جلسات بازاریابی قرن بیست و یکم عبارت «بازاریابی سنتی مرده است» مانند یک شعار انقلابی شنیده می شود؛ بیانیه ای قاطعانه که پایان دوران آگهی های تلویزیونی، بیلبوردهای غول پیکر و تبلیغات چاپی در روزنامه ها را اعلام می کند. در دنیایی که کاربران به طور فزاینده ای محتوای خود را از شبکه های اجتماعی دریافت می کنند...