دوشنبه, ۸ دی(۱۰) ۱۴۰۴ / Mon, 29 Dec(12) 2025 /
           
فرصت امروز
افزایش طول عمر برند بیشتر از بنیانگذاران

چطور تله بنیانگذار در عرصه کسب و کار را دور بزنیم؟

1 ساعت پیش ( 1404/10/8 )

هر بنیانگذار بزرگی دو چهره دارد. چهره اول، چهره یک خالق است؛ یک رویاپرداز با نیرویی تقریبا ماورایی که می تواند از هیچ، چیزی شگفت انگیز بسازد. این چهره الهام بخش، کاریزماتیک و برای موفقیت اولیه هر کسب و کاری کاملا حیاتی است، اما چهره دومی نیز وجود دارد که بسیار خطرناک تر است: چهره یک سایه. سایه ای آنچنان گسترده و سنگین که در زیر آن هیچ نهال دیگری یارای رشد کردن ندارد. موفقیت بسیاری از استارت آپ ها بذر نابودی آینده شان را در دل خود دارد، زیرا آنها به جای آنکه یک سازمان بسازند، یک تندیس زنده از بنیانگذار خود می سازند.

این بزرگ ترین پارادوکس کارآفرینی است. فردی که برای خلق یک موجودیت جدید ضروری است، می تواند به بزرگ ترین مانع در مسیر جاودانگی همان موجودیت تبدیل شود. ما داستان بنیانگذاران اسطوره ای را ستایش می کنیم، اما فراموش می کنیم که آزمون نهایی نبوغ آنها، نه در کاری است که در زمان حضورشان انجام می دهند، بلکه در میراثی است که پس از غیبت شان باقی می ماند. شرکتی که با رفتن بنیانگذارش از هم می پاشد، در واقع هرگز یک شرکت واقعی نبوده است؛ این تنها یک نمایش تک نفره درخشان، اما در نهایت، موقتی بوده است.

این مقاله یک دستورالعمل برای فراتر رفتن از این نمایش تک نفره است. ما به کالبدشکافی دشوارترین وظیفه یک رهبر تجاری خواهیم پرداخت: هنر ساختن چیزی که از خود او بزرگ تر باشد. این یک مسیر پر از چالش های روانی و استراتژیک است که در آن یک بنیانگذار باید یاد بگیرد که به جای ستاره بودن، به یک صورت فلکی تبدیل شود؛ مجموعه ای از ستارگان درخشان که حتی در غیاب او نیز راه را نشان می دهند!

از شخصیت به فرآیند

از شخصیت به فرآیند

در روزهای اولیه فرهنگ شرکت چیزی نیست جز شخصیت بنیانگذار. نحوه تصمیم گیری، ارزش ها و اصول کاری همگی بازتاب مستقیمی از باورهای فردی او هستند. این مدل برای یک تیم کوچک و چابک به خوبی کار می کند، اما با رشد سازمان، این وابستگی به یک فرد، به یک گلوگاه خطرناک تبدیل می شود. 

اگر تنها یک نفر در سازمان بداند که کار درست چیست، آن سازمان ذاتا شکننده و غیرمقیاس پذیر است. شاهکار واقعی استخراج این جادوی نامرئی از ذهن بنیانگذار و تزریق آن به دی ان ای سازمان است.

این فرآیند نیازمند یک تلاش آگاهانه برای مستندسازی و تبدیل ارزش های شخصی به اصول راهنمای سازمانی است. این یعنی نوشتن یک کتاب بازی که در آن فلسفه شرکت، اصول تصمیم گیری و ارزش های غیرقابل مذاکره، به وضوح تعریف شده باشند. این کتاب به یک قانون اساسی تبدیل می شود که به نسل های آینده رهبران و کارمندان اجازه می دهد تا روح بنیانگذار را بدون نیاز به حضور فیزیکی او درک کرده و براساس آن عمل کنند.

شرکت دیزنی نمونه ای کلاسیک از این فرآیند است. چشم انداز والت دیزنی آنچنان قدرتمند و شخصی بود که به سادگی می توانست همراه با او از بین برود. اما این شرکت با وسواس، اصول داستان سرایی، توجه به جزییات و خلق تجربه جادویی را به فرآیندهای آموزشی مدون تبدیل کرد. 

مطلب مرتبط: شما از کدام دسته بنیانگذاران هستید؟

امروزه یک کارمند جدید در دیزنی، نه تنها یک شغل، که یک فلسفه را می آموزد. به همین دلیل است که جادوی دیزنی، دهه ها پس از مرگ بنیانگذارش، همچنان زنده و قدرتمند باقی مانده است. روح او در سیستم جاری است، نه در یک دفتر کار خالی.

هنر استخدام جانشین، نه فرمانبردار

هنر استخدام جانشین، نه فرمانبردار

یکی از بزرگ ترین تله ها برای یک بنیانگذار موفق، استخدام افرادی است که کپی های ضعیف تری از خود او هستند. او به طور ناخودآگاه به دنبال افرادی می گردد که با او موافق باشند، سبک کاری او را تقلید کنند و دستوراتش را به خوبی اجرا نمایند. این افراد فرمانبرداران و ستوان های عالی هستند، اما رهبران آینده، هرگز!

شرکتی که پر از ستوان های وفادار اما فاقد ژنرال های مستقل باشد، در اولین بحران پس از رفتن بنیانگذار، فرو خواهد پاشید.

هنر واقعی استخدام افرادی است که از خود شما بهتر هستند؛ افرادی که شما را به چالش می کشند، با شما مخالفت می کنند و دیدگاه هایی کاملا متفاوت را به میز می آورند. این یک تمرین دشوار در مدیریت نفس است. بنیانگذار باید بپذیرد که وظیفه او، داشتن تمام پاسخ ها نیست، بلکه ساختن اتاقی پر از افراد هوشمندی است که می توانند با هم، به پاسخ های بهتری برسند.

گذار از بیل گیتس به ساتیا نادلا در شرکت مایکروسافت یک نمونه درخشان از این انتقال موفق است. نادلا یک کپی از گیتس نبود. او دیدگاهی کاملا متفاوت داشت و شرکت را از یک دنیای متمرکز بر ویندوز، به یک غول در زمینه خدمات ابری و هوش مصنوعی هدایت کرد. این گذار ممکن نبود، مگر آنکه بنیانگذار اولیه، فرهنگی را ساخته باشد که به رهبران آینده، اجازه شکوفایی و حتی تغییر مسیر استراتژیک را بدهد. او برای ساختن یک امپراتوری پایدار، باید بپذیرد که شاید لازم باشد برخی از بناهای قدیمی، جای خود را به سازه های جدید بدهند.

آخرین ماموریت: مهندسی یک خروج زیبا

آخرین ماموریت، مهندسی یک خروج زیبا

هیچ بنیانگذاری برای همیشه زنده نمی ماند و هیچ کدام نیز نباید برای همیشه در قدرت باقی بمانند. برنامه ریزی برای جانشینی، نباید یک فکر دیرهنگام در دوران بازنشستگی باشد. 

این فرآیند باید از سال ها قبل، به عنوان آخرین و مهمترین پروژه یک بنیانگذار، آغاز شود. یک خروج موفق، یک رویداد ناگهانی نیست؛ یک فرآیند تدریجی و مهندسی شده است که در آن، قدرت و مسئولیت به آرامی و با ظرافت، به نسل بعدی منتقل می شود.

در این فرآیند، نقش بنیانگذار از یک فرمانده عملیاتی به یک مربی و مشاور تبدیل می شود. او از تصمیم گیری های روزمره فاصله می گیرد و به هیأت مدیره یا یک نقش مشاوره ای کوچ می کند. این به رهبران جدید اجازه می دهد تا فضای لازم برای اشتباه کردن، یادگیری و در نهایت به دست آوردن اعتماد به نفس و احترام کل سازمان را داشته باشند. یک بنیانگذار که تا روز آخر در تمام جزییات دخالت می کند، در واقع در حال ارسال این پیام است که به تیمی که خودش ساخته اعتماد ندارد.

این خروج زیبا سخت ترین آزمون رهبری است. این یعنی پذیرش اینکه کودکی که با تلاش فراوان بزرگ کرده اید، اکنون باید به تنهایی راه برود و شاید حتی مسیرهایی را انتخاب کند که شما هرگز انتخاب نمی کردید.

مطلب مرتبط: راه هایی برای جلوگیری از فرسودگی بنیانگذاران کسب و کار

سخن پایانی

یک شرکت بزرگ در نهایت شبیه به یک اثر هنری است. برخی از شرکت ها مانند یک تابلوی نقاشی بی نظیر هستند که توسط یک استاد بزرگ خلق شده اند؛ زیبا، ارزشمند، اما در نهایت ایستا و تمام شده. اما بزرگ ترین شرکت ها بیشتر شبیه به یک باغ هستند. 

بنیانگذار اولین باغبان است. او بذرها را می کارد، خاک را آماده می کند و طرح کلی باغ را مشخص می نماید، اما کار او زمانی به اوج خود می رسد که سیستمی از آبیاری، نور و دانش را ایجاد کند که به باغبان های آینده نیز اجازه دهد تا در این باغ، گیاهان جدیدی بکارند و آن را برای نسل ها، سرسبز و زنده نگه دارند.

سوال نهایی برای هر کارآفرینی این نیست که چگونه می توانم یک شرکت موفق بسازم؟. سوال الهام بخش و جاودانه این است: آیا اثر هنری که من خلق می کنم، یک تابلوی زیبا برای آویختن بر دیوار تاریخ است یا یک باغ زنده که میوه های آن مدت ها پس از من نیز کام دیگران را شیرین خواهد کرد؟

منابع:

https://hbr.org

https://www.entrepreneur.com

برچسب ها : اصول کسب و کار
لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/YHGORSrZ
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
خرید سی پی کالاف دیوتی موبایلاکستریم VXخرید از چینچوب پلاستماشین ظرفشویی بوشکامیونت فورسخرید بلیط هواپیماخرید جم فری فایرهارد باکسخرید تاج گل ارزانسرور مجازیبیمه شک دار نگیر!نرم افزار بهای تمام شده شُماران سیستمنرم افزار cmmsآزمون آنلاینپت شاپ آنلاینکمپرسور اسکروقرص لاغریاستند خیریهحرف تو: مرجع مقایسه برند و بررسی کسب کارهاکاپشن مردانهکوچینگ چیستمشاور دیجیتال مارکتینگ
تبلیغات
  • تبلیغات بنری : 09031706847 (واتس آپ)
  • رپرتاژ و بک لینک: 09945612833

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه