ارتقا از یک رهبر خوب به یک رهبر فوق العاده

وجوه تمایز رهبران خوب از رهبران عالی غالباً به عادت هایی ساده مربوط می شود.

تا به حال از خودتان پرسیده اید که چه خصلت هایی رهبران خوب را از رهبران فوق العاده متمایز می کند؟ این وجوه تمایز مهارت های ذاتی یا استعدادهای طبیعی نیست، بلکه در ویژگی های تاثیرگذارتری ریشه دارد که مهارت پیدا کردن در آنها دشوار است.

ترقی کردن از یک رهبر خوب به یک رهبر عالی از متعهد شدن به تغییر دادن چند عادت بنیادین شروع می شود. رهبران فوق العاده ای مانند هاوارد شولتز، جی رایت، بن فرانکلین، اپرا و دیگران عموماً عادت هایی دارند که زمینه را برای بزرگترین دستاوردهای آنان مهیا ساخته است. عادت را می توانیم کاری تعریف کنیم که غالباً آن را انجام می دهیم و به تدریج به بخشی از ماهیت وجودی مان تبدیل شده است. هر روز صبح نگاه کردن به گوشی تلفن یک مثال متداول از عادت های روزمره است که اکثر ما آن را بدون فکر انجام می دهیم.

اگر شما نیز می خواهید مانند این افراد مشهور به رهبری فوق العاده تبدیل شوید، سعی کنید عادت های زیر را در خود نهادینه کنید.

مطلب مرتبط: 4 نکته برای تبدیل شدن به یک رهبر عالی از زبان یک مدیرعامل موفق

1ـ یک برنامه روتین صبحگاهی سودمند برای خودتان ایجاد کنید

بنجامین فرانکلین یک برنامه صبحگاهی کاملاً دقیق و تعریف شده داشت. فرانکلین بازه زمانی 7 ـ 5 صبح را «ساعت خوب قدرت» می نامید، او اولویت های روزش را در این زمان رده بندی می کرد و زمانی را نیز به نوشتن، مطالعه و عبادت اختصاص می داد. به علاوه فرانکلین هر روز صبح این سوال را از خودش می پرسید که «امروز چه کار خوبی می خواهم انجام دهم؟»

برنامه صبحگاهی تاثیر قابل توجهی بر موفقیت روز پیش رو دارد. تخصیص دادن این وقت تاثیر مستقیمی بر قابلیت های رهبری و مدیریتی تان خواهد داشت. درست است که این برنامه روزانه برای همه یکسان نیست، اما معمولاً شامل ورزش، عبادت، مدیتیشن، نوشتن، مطالعه یا اولویت دادن به مهم ترین کارها می شود.

مردم عموماً اجازه می دهند که رسانه های اجتماعی، ایمیل یا محیط شغلی طرز رفتارشان را شکل دهد. این طرز رفتار تاثیر مستقیمی بر روی شیوه هدایت و رهبری گروه دارد. رهبران همواره در شرایطی قرار می گیرند که باید واکنش هایی بجا و مناسب نشان دهند و مشکل را با ارائه راهکارهای مفید حل کنند؛ اشخاص تحت چنین شرایطی برخلاف انتظار عمل خواهند کرد.

از همه مهم تر اینکه حتماً هر روز باید ساعت معینی از خواب بیدار شوید و به برنامه ای که برای خود تعریف کرده اید، پایبند بمانید.

2ـ داشتن نگرش مثبت

رهبران بزرگ می دانند که زندگی و مدیریت امور در یک خط مستقیم پیش نمی رود. زندگی سرشار از فراز و نشیب هایی است که مشکلات و مسائل غیرقابل کنترل غالباً بر سختی راه می افزاید، اما فردی که از خود رهبری قدرتمند و متنفذ ساخته است، خود را دست و پا بسته تسلیم مشکلات غیرمنتظره نمی کند. واقعیت این است که تنها چیزی که در طول روز در حیطه کنترل ما قرار دارد، نگرش مثبت و تلاشمان برای بهبود اوضاع است.

اپرا وینفری موفقیت بزرگ خود را به عنوان تهیه کننده، بازیگر و مجری تاک شو و یک انسان نوع دوست و خیر مرهون یک چیز می داند: نگرش مثبت. وینفری زندگی ای را برای خود مجسم کرد که در آن بزرگ ترین امیدها و رویاهایش به واقعیت مبدل شده بود. وینفری مثبت اندیشی را به خصلت پایدار و همیشگی خود تبدیل کرد و همه ما می دانیم که این ویژگی او را به کجا رسانده است.

انتخاب با خودتان است که زندگی را از پشت عینک بدبینی ببینید یا روزی شاد و آفتابی را برای خودتان مجسم کنید. چنانچه متوجه اهمیت نگرش مثبت شوید و آن را هر روز به کار ببندید، این طرز فکر به سرعت به عادتی تبدیل می شود که بدون فکر آن را انجام می دهید، بنابراین اجازه ندهید که شرایط سخت یا اتفاقات ناخوشایند طرز فکر منفی را به شما دیکته کند.

3ـ تعریف اهداف گروهی و نوشتن آنها

اگر هدف برای زندگی، کسب و کار و گروه خود تعریف نکنید، مطمئن باشید که نتیجه رضایت بخشی نخواهید گرفت. به قول زیگ زیگلار معروف «اگر هدف تان هیچ باشد، احتمالاً در هر تلاش به چیزی بیشتر از هیچ نخواهید رسید.»

دکتر گیل ماتیوز، استاد روانشناسی در دانشگاه دومینیکن کالیفرنیا، به مطالعه هنر و دانش تعریف هدف پرداخته است. نتیجه پژوهشی که بر روی 267 نفر با مشاغل و پیشینه های مختلف انجام شد، حکایت از آن داشت که اگر هدفی را که در سر دارید، براساس یک برنامه منظم بنویسید، احتمال رسیدن به آن 42درصد بیشتر می شود.

ران شایک، مدیرعامل و موسس Panera Bread، اهداف سالانه اش را هر سال کریسمس بر روی کاغذ پیاده می کند. شایک می گوید: «هر سال ابتکارعمل هایی را که می خواستم در رابطه با خود، خانواده، وضعیت سلامتی، شغل و خدا پیاده کنم و به عبارت دیگر، هر آن چیزی را که برایم مهم بود، می نوشتم. برای خودم می نوشتم که چطور و چگونه به کجا می خواهم برسم.» شایک معتقد است که عمل کردن به این رسم سالانه کمک کرده است که به 75درصد از تعهدات خود عمل کند.

اکثر رهبران اهداف معینی را برای خودشان تعریف کرده اند، اما احتمالاً تعیین هدف برای اعضای گروه از نظر بعضی از آنها دور مانده باشد. رمز موفقیت در کسب و کار این است که آن هدفی را که می خواهید، همراه گروه تان به آن برسید و انتظاری را که از کارکنان تان دارید نیز تعریف کنید. سپس این اهداف را بنویسید و درباره راه های تحقق آنها به طور مرتب با کارکنان تان صحبت کنید.

4ـ تعریف یک رهبر موفق را در عمل پیاده کنید

رهبری را می توان انجام اقداماتی تعریف کرد که برای تولید یا بهبود وضعیت دلخواه یا موجود در یک دوره طولانی، الهام بخش دیگران می شود و آنان را صاحب اختیار و قدرت می کند، اما صرف دانستن این تعریف برای تبدیل شدن به رهبری متنفذ کافی نیست، به عبارت دیگر به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.

مطلب مرتبط: چگونه رهبری شایسته برای تیم کاری خود باشید

هنوز هم با رهبران قدرتمندی برخورد می کنم که اطلاعی از اهمیت کنش ها و اعمال شان ندارند و نمی دانند که الگوی افراد تحت مدیریت خود هستند. بسیاری از این رهبران افراد متحجری هستند که تعصب بالایی درباره تصمیمات و جایگاه خود دارند.

شیلا جانسون، یکی از موسسین شبکه BET، الگوی تمام و کمالی برای کارکنان خود است. او می گوید: «می خواهم تمام کارمندانم مرا رهبری موقر و محترم بدانند که کار کردن برای او مایه افتخار است.»

عملکرد ما در دنیای پرمشغله و پرهیاهوی امروز مهم تر از حرف های مان است. هر روزتان را با هدف شروع کنید و بی وقفه تلاش کنید که به الگویی قابل تحسین برای کارکنان خود تبدیل شوید.