سه شنبه, ۴ اردیبهشت(۲) ۱۴۰۳ / Tue, 23 Apr(4) 2024 /
           
فرصت امروز

ریاست، گردن‌ کلفت می‌ خواهد

9 سال پیش ( 1393/5/26 )
پدیدآورنده : علی معروفی  

روزهای اولی است که سمت مدیریتی گرفته‌ام؛ تقریبا برای این سمت جوانم. سرم پر از باد است و جوگیر شده‌ام. ذهنم مثل اغلب اذهان جوان درگیر کلیشه‌های تودرتوست که از هریک به گریزی داخل کلیشه بزرگ‌تری افتاده‌ای و انگار کاریش هم نمی‌شود کرد، فقط گذر عمر باید. کلیشه مدیر جوان زرنگ و خوش‌تیپ، البته این یکی ذاتی است و ربطی به سمت و رتبه ندارد! و مجرد که یحتمل موردعلاقه جنس مخالف هم واقع خواهد شد.

کلیشه یک انسان وقف کار شده است که از کله سحر تا بوق سگ با آستین‌های تا شانه ورمالیده کار می‌کند و بحث و مشکل حل می‌کند و لابد از این کارش هم لذت می‌برد. از جلسه هم خیلی خوشش نمی‌آید و زیاد هم در بند جنس مخالف نیست. کلیشه مدیر انسان‌دوستی است که خیر و صلاح نفرات تیم برایش اولویت اول است و بعد مصالح پروژه. کار می‌کند، حقوق زیاد نمی‌گیرد، به سمینارهای همراه با ناهارهای چرب و هدایای احتمالی نمی‌رود و از مسافرت خارج با بزرگواری به نفع کارمندانش می‌گذرد و...

توی همین عوالم هستم و داستان‌های زندگی مدیران موفق جلوی چشمانم رژه می‌رود که اولین مشکل عملی از آسمان نازل می‌شود. یکی از بچه‌های تیم می‌آید و چرتم را پاره می‌کند: رییس؟ چی می‌خوای جوون؟

- این یاروهه رو اینوری طراحی کنم یا اونوری؟ - بذار ببینم... خب اینوری – یادته رییس تو اون پروژه اونجا اینو اینوری کردیم، اون ورش کج دراومد؟ - آره‌ها، راس می‌گی... خب اونوری بلدی جمع‌وجورش کنی؟ - نه راستش بلد که نیستم، تازه ملزوماتشم به موجودی انبار نمی‌خوره‌ها... - خب می‌خریم- مثل اینکه خریدای امسالشونو کردن، کرکره‌رو کشیده بازرگانی - چه‌کار کنیم رییس- حالا برو بذار یه بالا پایینی بکنم، میام- اوکی

ای داد بیداد، چرا توی هیچ‌کدام از داستان‌های مدیریتی برای همچین لحظه‌ای یک اتفاق شکوهمند دیده نشده؟ حالا چه کنم؟

چند راه بیشتر ندارم، اولین راهی که بی‌رودربایستی و مستقیم وارد مغزم می‌شود همان دیالوگ بالاست که فقط جای من با مرئوس و جای رییسم با من عوض شود و همه چیز بیفتد گردن رییس. به عنوان یک مدیر جوان اینجایی فکر می‌کنم که این کار در روز اول مدیریت یعنی جا زدن، آدمی هم که جا بزند تکلیفش معلوم است، پس به زور بر این وسوسه غلبه می‌کنم. من دیگر نه آن کارمند دیروزم، من مدیر شده‌ام. دوم اینکه فعلا خودم را اذیت نکنم، فردا هم روز خداست. اصلا هفته دیگر، فعلا بگذار با مدیریت حال کنم. این هم نمی‌شود، عجله داریم و تا همین جا هم این پروژه تاخیر دارد، شدنی نیست (البته در مدیریت اینجایی شاید این راه‌حل بدی هم نبود چون بعدها پروژه به هزار علت تاخیر می‌خورد!) راه‌حل سوم اینکه یک جواب به ظاهر منطقی و در باطن خزعبل تحویل نفرم بدهم و دست به سرش کنم، هرچه خودش تصمیم گرفت، حالا بعدا یک کاریش می‌کنم؛ ‌ها؟ این یکی خداییش دیگر نه با اصول مدیریت اینجایی و نه آنجایی نمی‌خواند، خلاصتان کنم، ته قضیه از ترکیب این روش‌ها این درآمد:

یک جدول مزایا و معایب برای اینوری و آنوری درآوردم و فردای آن روز (روز اول مدیریتم) با گردن کج پیش رییس رفتم در حالی که به گردن فکر می‌کردم، ریاست گردن قوی می‌خواهد که کج نشود چون همیشه همه‌چیز را گردن رییس می‌اندازند.

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/DvOkrXfW
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
مشاوره کسب و کاردستگاه برش لیزرابزارآزمایشگاه تجهیزات اعلام حریق آریاکخرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهتعمیر کاتالیزورخرید گوشی آیفون 13نهال گردومریم شفیعی مدیرعامل کانون ایران نوین و برگزارکننده نمایشگاه تهرانتخت خواب دو نفرهلایک اینستاگرام ارزانخرید از چینتور استانبولخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختآژانس تبلیغاتیچک صیادیتور اماراتدوره مذاکره استاد احمد محمدیخرید فالوور فیکخرید نهال گردوماشین ظرفشویی بوشدوره رایگان Network+سریال جنگل آسفالتکفش مردانهتلویزیون شهریMEXCتبلیغات در گوگللپ تاپ قسطیآی نودانلود رمانآموزش آرایشگریقصه صوتیریل جرثقیلگیفت کارت استیم اوکرایناسکرو کانوایرخرید لایک اینستاگرامپنجره دوجدارهخدمات سئولوازم یدکی تویوتاکولر گازی جنرال شکارنرم‌افزار حسابداریاجاره خودرو در دبیست مدیریتیواردات و صادرات تجارتگرامخرید آیفون 15 پرو مکستجارتخانه آراد برندینگواردات از چینتعمیر گیربکس اتوماتیکخرید سی پی کالاف دیوتی موبایل
تبلیغات
  • واتساپ : 09031706847
  • ایمیل : ghadimi@gmail.com

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه