کسب و کاری برای هدایت زندگی

برندا سیاسس از آن زنانی بود که می دانست نمی تواند دست از رویایش بکشد. او آرزو داشت «مربی مهارت های زندگی» یا Life Coach باشد، به همین دلیل تصمیم گرفت با باور و ایمان خود کسب وکارش را شروع کند. هدف او کمک به زنان کارآفرین در مدیریت «الماس درون شان» است.

او تنها فکر می کرد به اینکه یک سخنران انگیزشی است که به جای جای دنیا سفر می کند و ایده های بزرگ و درخشان را با آنها درمیان می گذارد تا آنها برای داشتن بهترین زندگی انگیزه و مشوق پیدا کنند.

او پنج سال پیش همراه خانواده اش به استرالیا رفت. سال اول خانه داری کرد اما خیلی زود فهمید که در خانه ماندن برایش یک چالش است و نیاز به محرکی دارد که فکر و ذهنش را درگیر کند. نیازی به گفتن نیست که یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شد کاملا احساس پوچی می کرد.

تصمیم گرفت در یک برنامه مربیگری که در اینترنت یافته بود، ثبت نام کند. مهم ترین هدف او از این کار شناخت بیشتر از خود و یافتن هدف هایش بود. در واقع او به دنبال یافتن هویت واقعی خود بود. بعد از آن بود که کسب وکار شخصی اش را آغاز کرد.

خانم سیاسس کسب وکارش را سه سال پیش کلید زد و از آن زمان یک مربی مهارت های زندگی است. خیلی زود وب سایت خود به آدرس BrendaTsiaousis. com  را راه انداخت که در آن هدایت، آموزش و صحبت درباره کسب وکارها وجود دارد. او را در کسب وکارش به عنوان استراتژیست تحول کسب وکار می شناسند.

او به خانم های کارآفرین در یافتن الماس درونی یا همان گوهر وجودشان کمک کرده و با استفاده از شبکه های اجتماعی و استراتژی های بازاریابی آنلاین با آنها و ارزش های مدنظرشان ارتباط می گیرد. هدف از همه این کارها فراهم کردن زندگی و کسب وکاری است که آنها دوست دارند و سزاوارش هستند. او این کارها را با استفاده از برنامه های مربیگری و آموزشش انجام می دهد.

او در سال  اول کار فقط خود را غرق رسیدن به هدف و یادگیری درباره چگونگی راه اندازی یک کسب وکار آنلاین، تکنیک های موردنیاز و استراتژی های بازاریابی آنلاین کرد. او دریافت که رشد یک کسب وکار در گرو درگیر کردن مشتری هاست.

نخستین دامنه ای(دامین) که او خرید چند وقت از کار افتاد و تمام داده هایش از بین رفت، بنابراین وب سایت فعلی را راه اندازی کرد. او از همان زمان تا اکنون همچنان درحال یادگیری و آموختن است. داشتن شبکه ارتباطی، شبکه های اجتماعی به خصوص فیس بوک، سخنرانی و دهان به دهان چرخیدن صحبت ها درباره کسب وکار از نظر خانم سیاسس بهترین روش ها برای آگاهی دادن و جذب مخاطب است. او ساعت ها وقت می گذاشت و با گروه های مختلف مردم صحبت می کرد. این از نظر او بهترین راه برای فهمیدن ایده آل های مشتری و ارزش گذاشتن به او پیش از خرید محصول است.

بزرگ ترین چالش از نظر این بانوی کارآفرین حرکت در چارچوب اصول است. همواره صدایی در ذهن او هست که گاهی او را از حرکت بازمی دارد و سعی می کند ناتوانی  را به یادش آورد. صداهایی که او آنها را فلج کننده می داند. به نظر او خاموش کردن صدای ذهن امکان پذیر نیست. او اعتقاد دارد که هر کسی تنها می آموزد که این مسئله را بهتر مدیریت کند و انتخاب می کند که به این افکار زباله ای اعتقاد داشته باشد یا نه. او برای خودش یک روز تصمیم گرفت شکاف های زندگی اش را پیدا کند تا صداهای ذهن او را نیازارد و بتواند بر این چالش تا حد زیادی غلبه کند.

داشتن تفاوت لذت بخش ترین بخش کار از نظر این بانوی کارآفرین است. او از مشتریانش تا رسیدن به نتیجه حمایت کرده و شاهد خوشحالی آنها پس از به سرانجام رسیدن کار است، اما بیشترین چیزی که برندا از آن لذت می برد، خود حضور مردم است. این برایش بسیار انگیزاننده است.

روش او برای حفظ انگیزه در هنگام سختی های کار تقویت ایمان و باور خویش است. زیاد خواندن و گوش دادن موسیقی دیگر راه های حفظ انگیزه برای او هستند. بانوی کارآفرین دلش نمی خواهد کار را رها کند، بنابراین ممکن است چند وقتی به خود استراحت دهد، اما همواره روی هدفش متمرکز است. به همین دلیل است کاری را که بخواهد انجام می دهد.

هرچند برندا هرگز آن را فلسفه کاری نمی داند، اما اگر مجبور به انتخاب یک فلسفه باشد این جمله را فلسفه کار خود انتخاب می کند: آنچه را دوست داری دیگران برایت انجام دهند، برای آنها انجام بده. به عبارت ساده تر با مردم به خوبی و با عشق و احترام برخورد کن.

برندا وقتی با یک چالش روبه رو می شود، به حرکت روبه جلوی خود ادامه می دهد، حتی اگر مجبور باشد گام های کمتر یا کوتاه تری بردارد. او از راهکارهای مربیان زندگی استفاده کرده و پس از حل مشکل، آن را فراموش می کند. بزرگ ترین ترس بانوی کارآفرین این است که به همه رویاها و اهدافش در زندگی نرسد.

رها کردن همه چیزهایی که می دانست و مهاجرت 18هزار کلیومتری با خانواده دوست داشتنی و تنها 3هزار دلار تنها و تنها به خاطر آماده شدن برای راه اندازی استارتاپ تازه. اگر به 20 سالگی برمی گشت به خودش قول می داد خودش باشد، واقع بین باشد و بدرخشد و البته هرگز اجازه نمی داد دیگران دلسردش کنند. او معتقد است که آدم ها می توانند انتخاب کنند و بزرگ ترین درسی که گرفته این است که بزرگ ترین اشتباهات بهترین درس ها را به آدم ها می دهند.