دیجیتال مارکتینگ چطور اجرا می شود؟ راهنمایی برای بازاریاب ها

در اواسط دهه 80 میلادی یک مدیر بازاریابی خلاق در نیویورک برای عرضه یک نوشیدنی جدید شاید ماه ها زمان صرف می کرد. تیم او اتاقی پر از طرح های اولیه پوسترها و سناریوهای تبلیغات تلویزیونی را بررسی می کرد. آنها برای شناخت مشتریان خود، به گروه های کانونی و نظرسنجی های تلفنی تکیه داشتند که هفته ها طول می کشید تا نتایجش آماده شود. در نهایت کمپین آنها مانند یک شلیک بزرگ و پرهزینه در تاریکی بود. آنها یک آگهی را در تلویزیون پخش می کردند، یک بیلبورد غول پیکر را در میدان اصلی شهر نصب می کردند و امیدوار بودند که پیام شان به افراد درستی رسیده باشد. اینکه دقیقا چند نفر تبلیغ را دیده اند، چه واکنشی داشته اند و آیا این تبلیغ به فروش منجر شده است، تقریبا یک راز باقی می ماند.

حالا اجازه دهید مثل یک کارگردان سینما به امروز کات بزنیم. یک مدیر بازاریابی در قرن بیست و یکم صبح خود را با داشبورد زنده ای از داده ها آغاز می کند. او دقیقا می داند چند نفر یک تبلیغ خاص را در فیس بوک دیده اند، چه گروه سنی بیشتر با آن درگیر شده اند، چند نفر روی آن کلیک کرده اند و از این میان، چه تعداد از آنها فرآیند خرید را تا انتها تکمیل نموده اند. 

او می تواند در عرض چند ساعت یک کمپین را برای یک گروه بسیار مشخص، مثلا زنان ۳۰ تا ۳۵ ساله علاقه مند به یوگا که در یک منطقه خاص از شهر زندگی می کنند، بهینه کند. این تغییر شگرف، این گذر از بازاریابی مبتنی بر امید به بازاریابی مبتنی بر علم بازاریابی دیجیتال نام دارد. بازاریابی دیجیتال صرفا مجموعه ای از ابزارهای جدید نیست. این یک زبان جدید، یک فلسفه نوین و یک قطب نمای ضروری برای هر کسب و کاری است که می خواهد در دنیای امروز، نه فقط زنده بماند، بلکه بدرخشد.

ما در این مقاله قصد داریم شما را با برخی از مهمترین اصول بازاریابی دیجیتال آشنا کنیم. پس با ما باشید تا نکات کلیدی در این رابطه را یاد بگیرید. 

انقلاب در گفت وگو: تغییر قوانین بازی

برای درک عمق این تحول باید بدانیم که بازاریابی دیجیتال بازی را در سه سطح بنیادین تغییر داده است. اولین و مهمترین تغییر، حرکت از یک مونولوگ یک طرفه به یک گفت وگوی دوطرفه است. بازاریابی سنتی یک خیابان یک طرفه بود. برندها صحبت می کردند و مشتریان، اگر خوش شانس بودند، گوش می دادند. اما در دنیای دیجیتال، این خیابان دوطرفه شده است. مشتریان می توانند فورا نظر بدهند، سوال بپرسند، شکایت کنند یا تجربه مثبت خود را با هزاران نفر دیگر به اشتراک بگذارند. این قدرت جدید مشتری، برندها را مجبور کرده است که از یک برج عاج سخنران، به یک دوست شنوا و پاسخگو در یک کافه تبدیل شوند.

دومین تغییر قدرت اندازه گیری است. همانطور که در مثال ابتدایی دیدیم، بازگشت سرمایه در بازاریابی سنتی اغلب مبهم و قابل حدس بود. در مقابل، بازاریابی دیجیتال تقریبا همه چیز را قابل ردیابی و سنجش کرده است. شما می توانید به دقت بفهمید کدام کانال، کدام تبلیغ و کدام پیام بیشترین بازدهی را برای تان داشته است. 

مطلب مرتبط: چگونه در غوغای بازاریابی دیجیتال شنیده شوید؟

این شفافیت، به مدیران اجازه می دهد تا بودجه خود را به صورت هوشمندانه سرمایه گذاری کنند و استراتژی های خود را براساس داده های واقعی، نه فرضیات، بنا کنند. سومین انقلاب، شخصی سازی است. دیگر لازم نیست یک پیام را برای همه فریاد بزنید. بازاریابی دیجیتال به شما این امکان را می دهد که پیام های خود را برای گروه های بسیار کوچکی از مخاطبان و حتی برای تک تک افراد، شخصی سازی کنید. این توانایی حس یک ارتباط انسانی و منحصر به فرد را ایجاد می کند که وفاداری عمیقی به همراه می آورد.

جعبه ابزار استراتژیک: آشنایی با ارکان اصلی بازاریابی دیجیتال

دنیای بازاریابی دیجیتال مجموعه ای وسیع از تاکتیک ها و کانال ها را دربر می گیرد. شناخت این ابزارها و درک نقش استراتژیک هر کدام، اولین قدم برای ساختن یک ماشین بازاریابی موفق است.

مهمترین و شاید بنیادی ترین رکن، بازاریابی موتورهای جست وجو است که خود به دو شاخه اصلی تقسیم می شود. اولین شاخه، بهینه سازی برای موتورهای جست وجو یا سئو نام دارد. این یک استراتژی بلندمدت و ارگانیک است. در این روش شما وب سایت و محتوای خود را به گونه ای بهینه می کنید که وقتی کاربری عبارتی مرتبط با کسب و کار شما را در گوگل جست وجو می کند، وب سایت شما در رتبه های بالای نتایج رایگان ظاهر شود. سئو بر پایه خلق محتوای باکیفیت، بهینه سازی فنی وب سایت و کسب اعتبار از دیگر سایت ها استوار است. این کار مانند ساختن یک کتابخانه بزرگ و معتبر است؛ زمانبر است، اما به محض آنکه به شهرت رسید، به طور مداوم مخاطبان علاقه مند را به سوی شما جذب می کند. برندهایی مانند هاب اسپات، با ارائه مقالات، کتاب های الکترونیکی و ابزارهای رایگان، یک امپراتوری مبتنی بر سئو و بازاریابی محتوایی ساخته اند.

شاخه دوم بازاریابی موتورهای جست وجو، تبلیغات کلیکی یا PPC نام دارد. این روش، مسیر سریع تر اما پرهزینه تری است. شما به گوگل پول پرداخت می کنید تا لینک وب سایت تان را در ازای جست وجوی عبارات خاصی، در بالای نتایج جست وجو نمایش دهد. شما فقط زمانی هزینه پرداخت می کنید که کاربری روی تبلیغ شما کلیک کند. PPC یک ابزار عالی برای به دست آوردن نتایج سریع، آزمایش کردن پیام های مختلف و هدف قرار دادن کلماتی است که رقابت بر سر آنها بسیار شدید است.

مطلب مرتبط: بازاریابی دیجیتال و اشتباهات آن: چطور جلوی سقوط را بگیریم؟

در کنار جست وجو بازاریابی در شبکه های اجتماعی قرار دارد. اینستاگرام، لینکدین، فیس بوک و تیک تاک دیگر تنها برای سرگرمی نیستند؛ آنها میدان های اصلی شهر دیجیتال هستند. موفقیت در این فضا نیازمند درک فرهنگ خاص هر پلتفرم است. بازاریابی در این شبکه ها به معنای ساختن یک جامعه، روایت داستان برند به صورت بصری و تعامل مستقیم و انسانی با مخاطبان است. برند گوپرو، به جای نمایش تبلیغات سنتی، با بازنشر ویدئوهای هیجان انگیز مشتریان خود، اینستاگرام را به ویترینی از ماجراجویی های بی پایان تبدیل کرده و به این ترتیب، جامعه ای از طرفداران پرشور را پیرامون خود شکل داده است.

در حالی که شبکه های اجتماعی فضایی برای گفت وگوی عمومی هستند، بازاریابی ایمیلی هنر گفت وگوی خصوصی و شخصی را به نمایش می گذارد. با کسب اجازه از مشتریان برای ارسال ایمیل، شما یک خط ارتباطی مستقیم و پایدار با آنها ایجاد می کنید که تحت تاثیر تغییر الگوریتم ها قرار نمی گیرد. از طریق ایمیل می توانید مشتریان را براساس رفتار و علایق شان تقسیم بندی کنید، پیشنهادهای کاملا شخصی سازی شده برای شان ارسال نمایید و آنها را در یک سفر بلندمدت از مشتری بالقوه به یک حامی وفادار تبدیل کنید.

نباید از بازاریابی محتوایی به عنوان یک رکن مستقل نیز غافل شد. این رویکرد استراتژیک بر تولید و توزیع محتوای ارزشمند، مرتبط و مداوم تمرکز دارد تا گروه مشخصی از مخاطبان را جذب و حفظ کرده و در نهایت آنها را به انجام یک اقدام سودآور ترغیب کند. محتوا سوخت تمام کانال های دیگر است؛ از پست های وبلاگ که به سئوی شما کمک می کنند گرفته تا ویدئوهایی که در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته می شوند.

فراتر از ابزارها: ساختن یک استراتژی یکپارچه

بزرگ ترین اشتباهی که یک کسب و کار می تواند مرتکب شود، استفاده جزیره ای از این ابزارهاست. قدرت واقعی بازاریابی دیجیتال زمانی آزاد می شود که این کانال ها مانند یک ارکستر هماهنگ، در کنار یکدیگر به نواختن بپردازند. این همان چیزی است که به آن بازاریابی دیجیتال یکپارچه می گویند.

بیایید یک سفر مشتری فرضی را دنبال کنیم تا این مفهوم روشن تر شود. تصور کنید سارا قصد دارد یک دوره آنلاین عکاسی خریداری کند. او ممکن است در اینستاگرام در حال مشاهده ویدئوهای آموزشی، به طور اتفاقی با یک ویدئوی کوتاه و جذاب از یک استاد عکاسی مواجه شود (بازاریابی شبکه های اجتماعی). این ویدئو کنجکاوی او را برمی انگیزد، پس نام آن برند را در گوگل جست وجو می کند. در نتایج جست وجو، یک مقاله جامع با عنوان «چگونه بهترین دوربین برای شروع عکاسی را انتخاب کنیم؟» از همان برند را پیدا می کند که به لطف سئوی قوی، در رتبه بالایی قرار گرفته است (بازاریابی محتوایی و سئو). سارا مقاله را می خواند و در انتهای آن، یک کتاب الکترونیکی رایگان در ازای ثبت آدرس ایمیلش به او پیشنهاد می شود. او فرم را پر می کند و وارد فهرست ایمیل آن برند می شود. اینطوری یک سفر مشتری جذاب آغاز و احتمالا با کلی خرید پیگیری خواهد شد. 

مطلب مرتبط: چالش های بازاریابی دیجیتال

سخن پایانی

بی شک با وجود تمام ابزارها، داده ها و الگوریتم های پیچیده هسته اصلی بازاریابی دیجیتال به یک اصل ساده و انسانی بازمی گردد: همدلی. موفقیت در این فضا متعلق به کسب و کارهایی است که بیش از همه برای درک عمیق مشتریان خود وقت می گذارند. آنها تلاش می کنند تا بفهمند مشتریان شان واقعا با چه مشکلاتی روبه رو هستند، به چه چیزهایی اهمیت می دهند و ترجیح می دهند چگونه با آنها صحبت شود.

بازاریابی دیجیتال یک جعبه ابزار جادویی برای فریب دادن مشتریان به خرید بیشتر نیست. بلکه یک مجموعه قدرتمند از ابزارها برای ساختن روابط بهتر، ارائه ارزش واقعی و خدمت رسانی موثرتر است. در دنیای جدید، شما دیگر نمی توانید موفقیت را با فریاد زدن به دست آورید. شما باید آن را با گوش دادن، درک کردن و ارتباط برقرار کردن، کسب کنید. این بزرگ ترین درسی است که انقلاب دیجیتال به همه ما آموخته است.

منابع:

https://www.salesforce.com

https://blog.hubspot.com